قتل نوجوان مشهدی با چاقوی آشپزخانه
بازسازی صحنه قتل نوجوانی که شبانه توسط نوجوانی دیگر کشته شد.
بیستم آبان، زندگی سلمان شانزدهساله را به دو بخش تقسیم کرد، اگر او تا قبل از آن در خوشی غرق بود بعد از این تاریخ با اقدام جنایتباری که انجام داد، تا زمانی که حکم نهاییاش صادر شود، در ناخوشی و حبس و زندان روزگار میگذراند.
متهمی که در همان شب حادثه با دستور قاضی محمود عارفیراد، بازپرس جنایی و از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسانرضوی در خانهشان دستگیر شده بود، با هدایت مأموران به صحنه جرم بازگردانده شد تا تمام آنچه در آن شب میان او و مقتول گذشته بود، بازسازی کند.
اوایل شب بود که سلمان، امین و یکی دیگر از دوستانش کنار موتوری مقابل سهراهی در کوچه بشارت در بولوار ۲۲ بهمن ایستاده بودند. دختری نوجوان از مقابلشان میگذرد که یکی از آنها متلک میگوید (به گفته متهم، امین تیکه انداخته است.)
لحظاتی بعد پسر نوجوان دیگری که لهجه افغانستانی داشته به هواخواهی دختر سیزدهساله پا به میدان میگذارد و برای رفتار این نوجوانان هشدار میدهد. سه پسر به او میگویند که به تو ارتباطی ندارد، اما وقتی او اعلام میکند که عموی دختر است و به آنها فحش میدهد، هر سه نوجوان بر سرش میریزند تا او را بزنند.
به خانه رفتم و چاقو برداشتم
در میانه این نزاع، سلمان که خانهشان بیست قدم دورتر از محل درگیری بوده، دوان دوان خود را به خانه رسانده و بدون اینکه خانوادهاش به رفتار او توجهی نشان بدهند، چاقوی آشپزخانه را برداشته و دوباره سر سهراه میآید.
او درباره اینکه چطور بنیامین (مقتول) تا بروی و برگردی صحنه را ترک نکرده بود؟ پاسخ داد، امین و دوست دیگرم با او درگیر بودند و امین نیز ضربهای با گوشی تلفن همراه به گوشش زد. من که رسیدم، تقریبا دعوا تمام شده بود و دوستانم رفته بودند. بنیامین که چاقو را دستم دید، پوزخندی زد و گفت چاقو را بده به من و بعد به اعمال خلاف عفت تهدیدم کرد.
جلو آمد و دوباره درگیر شدیم که فقط یک ضربه به سینهاش زدم. بعد که افتاد و خون همهجا پاشید، به کوچه بالاتر فرار کردم و چاقو را هم به گوشهای انداختم، ولی خانه نرفتم. نیمساعتی همانجا ماندم و میترسیدم به خانه بروم و فکر میکردم که برادرش حتما منتظرم است. بعد از اینکه سر و صداها خوابید، از مسیر فرعی و بیابانهای انتهای کوچهها خودم را به خانه رساندم.
نمیدانستم بنیامین کشته شده است
«خانواده نگفتند چرا لباسهایت خونی است؟» نه چیزی نگفتند و تا لحظهای که همان شب دستگیر شدم، نمیدانستند چه کردهام.
متهم در پاسخ به سؤال مقام قضایی که کسی هم در این جنایت با تو بود؟ اعتراف کرد که موقعی که چاقو زدم تنها بودم. بعد تلفنی به امین گفتم که بنیامین را با چاقو زدهام.
«سلمان. ک» تمام جزئیات آن شب را صحنه به صحنه بازسازی کرد و همچنین اعتراف کرد که پیشازاین، هیچگاه مقتول را ندیده بودم و، چون به برادرش زنگ زده بود که بیاید، ترسیدم و رفتم از خانه چاقو را برداشتم. من آن شب نمیدانستم که بنیامین کشته شده است، فکر نمیکردم یک نفر با یک ضربه چاقو ممکن است بمیرد.
کارآگاهان پلیس آگاهی خراسانرضوی با دستور قاضی عارفیراد با این پیشفرض که قاتل باید از اهالی همان محل باشد، شبانه در محل جنایت به انتظار ماندند. سرهنگ محمد مرادی، افسر رسیدگیکننده پرونده، همان شب به فردی مظنون شده و او را متوقف کردند و مشخص شد که او نیز این درگیری را دیده و امین یکی از افراد درگیر در نزاع را معرفی کرد و با دستگیری این فرد، او نیز متهم اصلی را معرفی کرد که این فرد همان شب در خانهاش دستگیر و پس از شنیدن اظهارات همدستانش به جرمش اعتراف کرد.
پیگیریهای این پرونده باتوجهبه اظهارات متهم، نشان میدهد که او از کودکی از سوی خانواده با کمربند زیاد تنبیه میشده است و همین موضوع میتواند در وقوع این جنایت تأثیرگذار بوده باشد.
نظر شما