پسر جوان مادرش و مردی را که با او رابطه داشت، کشت
متهم به قتل در دادگاه گفت: مادرش ۳۲ سال از پدرش کوچکتر بود و به خاطر اختلافات خانوادگی وقتی نتوانست طلاق بگیرد، خیانت کرد.
پسری که خودسرانه تصمیم به مجازات مادرش و مردی که با او رابطه داشت، گرفته و هر دوی آنها را به قتل رسانده است در جلسه دادگاه هم ابراز پشیمانی نکرد.
متهم وقتی فهمید مادرش به اتفاق مردی که عاشقش بود، خانه را ترک کرده و در تهران زندگی میکند شبانه سراغ آنها رفت و با شلیک گلوله هر دو را کشت.
قتل زن و مرد میانسال را صاحبخانه آنها به پلیس گزارش داد. او گفت: نیمهشب از خانه مستاجری که بهتازگی خانهام را اجاره کرده بود صدایی شنیدم و صبح متوجه شدم آنها کشته شدهاند.
پلیس اجساد را به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات را برای مشخص شدن موضوع آغاز کرد.
شهرام گفت: مادرم ۳۲ سال از پدرم کوچکتر بود اما خودش قبول کرده بود که با پدرم ازدواج کند. ما سه فرزند هستیم. من بزرگتر هستم و دو برادر دیگرم کوچک هستند. والدینم همیشه با هم اختلاف داشتند. مادرم گفت میخواهد طلاق بگیرد. پدرم طلاقش نمیداد تا اینکه متوجه شدم با مردی رابطه دارد و بعد هم به تهران فرار کرد. من موضوع را با دو دوستم مطرح کردم و همراه آنها به تهران آمدیم. در راه تهران یک اسلحه خریدیم. من آدرس مادرم را داشتم. نیمهشب بالای سر آنها رفتم و هر دو را به قتل رساندم.
بعد از گفتههای شهرام دو همدست او هم بازداشت شدند. سپس پرونده با تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم قصاص خواستند.
سپس نوبت به متهمان رسید. شهرام یک بار دیگر تکرار کرد از قتل مادرش پشیمان نیست و اگر مادرش زنده شود، باز هم او را خواهد کشت.
وقتی پرونده به دادگاه ارسال شد، پدربزرگ و مادربزرگ شهرام هم نسبت به قتل مادر شهرام اعلام گذشت کردند، اما مادر صابر بر قصاص پافشاری کرد. او گفت: فریبا به پسرم دروغ گفته بود. پسرم او را صیغه کرده بود و نمیدانست که شوهر دارد.
به این ترتیب شهرام به لحاظ جنبه عمومی جرم در قتل مادرش محاکمه شد.
او گفت: از کاری که کردم پشیمان نیستم. مادرم خیانت کرد. پدر من ۸۲ساله است، او برای اینکه خرجی دوتا بچه کوچک را بدهد کنار خیابان کفاشی میکند اما مادرم ما را رها کرد و رفت.
او خیانت کرد. صابر هم میدانست مادرم شوهر و سه فرزند دارد و او هم خیانت کرد.
دوستان من در این قتلها نقشی نداشتند و فقط شاهد ماجرا بودند. چون بحث ناموس بود قبول کردند بیایند.
با پایان جلسه دادگاه، قضات وارد شور شدند.
نظر شما