محاکمه پدری که در دفاع از پسرش قاتل شد

مرد میانسال که در جریان درگیری بر سر پس گرفتن پول های پسرش از یک کلاهبردار مرتکب قتل شده بود محاکمه شد.

مهر سال 1402 گزارش وقوع درگیری خونین در یک قهوه‌خانه به پلیس اعلام شد.

 پس از آن مأموران به محل درگیری در خیابان آذربایجان تهران رفتند و بعد از بررسی‌های اولیه مشخص شد که درگیری میان صاحب قهوه‌خانه و پسرش با دو نفر از مشتری‌ها رخ داده است و در جریان این نزاع پسر ۳۰ ساله صاحب قهوه‌خانه با ضربه‌های چاقو مجروح شده است.

در ادامه پسر جوان به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد به علت شدت جراحات وارده و خونریزی شدید فوت کرد.

با اعلام خبر مرگ پیمان، مأموران پلیس با تحقیقات میدانی از شاهدان و بررسی دوربین‌های مداربسته قهوه‌خانه پی بردند که پیمان از سوی یک پدر و پسر به قتل رسیده است.

به این ترتیب مأموران مرد 60 ساله و پسر 35 ساله‌اش را شناسایی و بازداشت کردند.

مرد میانسال در همان ابتدا به قتل اعتراف کرد و گفت: من برای کشتن پیمان به قهوه‌خانه نرفته بودم.

 برادر او از پسرم کلاهبرداری کرده بود و ما می‌خواستیم پول‌مان را پس بگیریم که ناخواسته پیمان قربانی شد.

با اظهارات صریح متهم و بازسازی صحنه جرم، تحقیقات تکمیل و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.

سپس متهم به جایگاه رفت و با پذیرش اتهامش گفت: چند ماه قبل پسرم با مردی به نام شاهرخ آشنا شد.

او به پسرم گفته بود در یکی از کارخانه‌های خودروسازی آشنا دارد و می‌تواند ظرف چند هفته بدون قرعه‌کشی برایش ماشین بگیرد.

 

پسر من هم با اعتماد به حرف‌های او ماشینش را فروخت و مبلغ ۱۸۰ میلیون تومان پول به شاهرخ داد تا برایش بدون ثبت‌نام و قرعه‌کشی یک پژو ۲۰۶ بگیرد.

اما با گذشت چندماه خبری از خودرو نشد و شاهرخ هربار به بهانه‌های مختلف عنوان می‌کرد که تا چند روز دیگر حواله خودرو را به پسرم می‌دهد.

تا اینکه مدعی شد سقف فروش پژو 206 پر شده و می‌تواند پژو پارس بگیرد و پسرم هم قبول کرد اما پس از مدتی متوجه شدیم شاهرخ کلاهبردار است و به همین شیوه ۲۰۰ میلیارد تومان پول از چندین نفر گرفته و متواری شده است.

وی افزود: بعد از آن من و پسرم چند نوبت به قهوه‌خانه پدرش رفتیم و از او خواستیم تا با پسرش صحبت کند و پول ما را پس بدهد اما پدر شاهرخ هم هر بار بهانه‌ای می‌آورد.

به ناچار از او شکایت کردیم و پرونده مان هم در حال رسیدگی بود. روز حادثه بازهم به قهوه‌خانه رفتیم تا از پدر شاهرخ بخواهیم پادرمیانی کند و پول مان را از پسرش بگیرد.

 اتفاقاً وکیل شاهرخ هم آنجا بود و به محض اینکه فهمید ما یکی از شاکی‌های پرونده موکلش هستیم تهدیدمان کرد که با گرفتن مبلغی از شکایت خود صرف‌نظر کنیم.

سر این موضوع با او بحث‌مان شد و درگیر شدیم در همان لحظه پسرم به برخورد آن وکیل اعتراض کرد و درگیری بالا گرفت.

من سعی کردم پسرم را از قهوه‌خانه بیرون ببرم که پیمان و وکیل آنها به سمت ما حمله کردند.

آنها می‌خواستند پسرم را بزنند من هم از ترسم چاقویی را که در جیبم بود بیرون آوردم و ضربه‌ای به پیمان زدم که باعث مرگش شد.

باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم. حالا هم پشیمانم و از اولیای دم می‌خواهم من را ببخشند.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما