از دستگیری سلطان گل تا کشف بار یک تنی شیشه
دستگیری 3200 سوداگر مرگ و کشف بیش از یکهزار و 100کیلو شیشه که بزرگترین محموله شیشه در تاریخ کشفیات کشور محسوب می شود، حاصل تلاش شبانهروزی مأموران پلیس مبارزه با مواد مخدر پایتخت در سال جدید بوده است.
صبح دیروز سردار عباسعلی محمدیان رئیس پلیس تهران بزرگ در حاشیه نمایشگاه کشفیات پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ گفت: در یک ماه اخیر همکاران ما بیش از ۳ هزار و ۱۰۰ کیلوگرم انواع مواد مخدر کشف کردند و به دیگر وظایف خود نیز به درستی رسیدگی کردند.
اولویت ما جلوگیری از توزیع محمولههای قاچاق مواد مخدر است. البته در کنار دانهدرشتها با توزیعکنندگان و خردهفروشان نیز برخورد میکنیم.
از ابتدای سالجاری تاکنون تقریباً ۳۲۰۰ توزیعکننده خرد و همچنین حاملان مواد مخدر را شناسایی و دستگیر کردیم.
بیشتر بدانید: لحظه کشف ۱۰۰۰ کیلو شیشه از یک تریلی/ ویدئو
فرمانده انتظامی پایتخت گفت: آمار ما از میزان کشفیات مواد مخدر نشان میدهد که در سالجاری تاکنون در مقایسه با مدت در سال گذشته شاهد افزایش ۲۰ درصدی کشفیات مواد مخدر بودهایم. فقط در یک عملیات یکهزار و ۱۱۸ کیلوگرم بار شیشه از یک تریلی کشف کردیم که بزرگترین محموله شیشهای است که تاکنون کشف شده و منشأ آن خارج از کشور و مقصد آن تهران بود.
این محموله یک بار 24 تنی سنگ معدن بود که مواد مخدر شیشه در آن جاسازی شده بود و با کار اطلاعاتی 3 الی 4 ماهه مأموران پلیس توانستند این محموله را کشف کنند. 3 متهم اصلی این محموله بازداشت شدهاند و اگر این محموله کشف نمیشد میتوانست باعث نابودی هزاران جوان شود.
قاچاق برای تهیه پول دیه
کمحرف است و سعی دارد با جملات کوتاه، از جواب دادن طفره برود. به اتهام قاچاق مواد مخدر بازداشت شده و در رابطه با جرمی که مرتکب شده، میگوید:
من این کار را نکرده ام، اصلاً نمیدانستم که داخل تریلیام مواد جاساز شده است، چه برسد به اینکه بدانم چند کیلو بود، من فقط راننده بودم.
پس تو چرا بازداشت شدی؟
برایم پاپوش درست کردهاند، بدخواه زیاد دارم و خیلیها دلشان میخواهد از من انتقام بگیرند.
برای چی انتقام بگیرند؟
برای اینکه من از آنها موفقتر هستم، اما این را نمیدانند که این موفقیت به خاطر تلاشهای خودم بوده است. من از وقتی یادم میآید کار کردهام. تریلی را هم با پول سالها کار کردن، بهدست آورده ام.
شغلت چه بود؟
قبلا، ضایعات جمع میکردم اما الان راننده هستم و تریلی دارم.
چطور متوجه نشدی که در تریلیات مواد جاسازی شده است؟
نمی دانم، از کشور خودم محموله سنگ معدن بار زدم و راهی ایران شدم و قرار بود محموله را در تهران تحویل بدهم. تصور میکنم خریدار یا فروشنده سنگها، بار را در میان سنگها جاساز کردهاند.
با این حال من روحم نیز از مواد مخدر در میان سنگها بیخبر بود.
کجا دستگیر شدی؟
فکر کنم اطراف تهران بود، با اینکه مواد خیلی ماهرانه جاساز شده بود، پلیس مواد را پیدا کرد.
برای حمل بار چقدر گیرت آمد؟
قرار بر این بود بار را که به صاحبش رساندم، 20 هزار دلار بگیرم.
شک نکردی چرا به خاطر حمل سنگ، چنین دستمزدی دریافت میکنی؟
من نیاز به پول داشتم به همین دلیل بود که به هیچ چیز فکر نکردم. حتی آدمربایی هم انجام دادم. یکی از بستگانم که از دوستان صمیمیام بود مدتها قبل در کشورم دست به جنایتی ناخواسته زد. اولیای دم ابتدا قصاص میخواستند اما کلی با آنها صحبت کردیم تا در نهایت قبول کردند که به شرط دریافت دیه رضایت دهند. اما پولی که آنها میخواستند را نداشتیم و به همین دلیل تصمیم گرفتم این بار را قبول کنم.
آدم ربایی برای چه بود؟
سالها قبل، پسر تاجری را ربودم تا از خانوادهاش اخاذی کنم. اما به زندان افتادم. آدمربایی را هم به خاطر پول و آزادی دوستم انجام دادم.
سابقه داری؟
حمل و نگهداری مواد و قاچاق؛ همه اینها پاپوش بوده که برایم درست کردهاند و در 33 سالی که عمر کردم، خلافی مرتکب نشدهام. فقط آدمربایی را قبول دارم که برایتان گفتم.
خالکوبی به عشق گل
آرزویش این است که روزی یکی از بزرگترین دلالان گل در ایران شود. به قدری به این ماده مخدر علاقهمند است که خالکوبی بزرگی از گل روی بدنش دارد و تمام بدنش پر از خالکوبی است.
به چه جرمی بازداشت شدی؟
یهکم گل داشتم، آن هم برای مشتری بود. من نقش دلال و واسطه را اجرا میکنم. گل از فروشنده میخریدم و به مصرفکننده میفروختم.
من عاشق این مواد مخدرم. از بویش لذت میبرم. اما خودم خیلی مصرف نمیکنم چون به درد سرش نمیارزد. عکس گل هم خالکوبی کردهام، فقط به عشق این ماده مخدر.
چه شد وارد دلالی گل شدی؟
از قدرت و شهرت خوشم میآید. وقتی زنگ میزنند و سفارش مواد میدهند، یعنی به من محتاج هستند. از طرفی با خالکوبیای که دارم افرادی که مرا میبینند از من میترسند. دلم میخواهد روزی به من بگویند سلطان، سلطان مواد مخدر؛ میلاد.
هر کسی یک آرزویی دارد و آرزوی من هم به جای دکتر و مهندس و خلبان شدن، سلطان دلالی مواد مخدر است. یک مافیای حرفهای که هرکسی بخواهد مواد بفروشد، از واسطه باند من به خریدار بدهد. من سیمکارتی دارم که خیلی خوب زنگ میخورد و هر کسی که زنگ میزند هم مایه دار است و هم سفارش خوب میدهد.
یکی از اصول افرادی که در این کار هستند، این است که مشتری داشته باشند. خیلیها دنبال این سیمکارت هستند. چون همیشه با مشتریهایم خوب برخورد میکنم، آنها هم مرا به اشخاص دیگری معرفی میکنند و به همین دلیل است که زنگخورش بالاست.
مشتریهایت را چطور پیدا میکنی؟
آنها مرا پیدا میکنند، بعضیها تبلیغم را در فضای مجازی میبینند و بعضیها هم یک نفر دیگر مرا به آنها معرفی کرده است.
برایت سخت نیست هر روز ترانزیت مواد را به عهده بگیری؟
من فقط دوشنبهها این کار را انجام میدهم، چون به نظرم دوشنبهها روز شانس است. همیشه روزهای دوشنبه برایم اتفاقات خوبی میافتد.
هر کسی با تو تماس بگیرد برایش مواد میبری؟
معمولاً مشتریهایم زیر 45 سال سن دارند. اما مشتری کم سنوسال هم زیاد دارم. شاید به خودتان بگویید که چرا به نوجوانان مواد میدهم، خوب از من نگیرند، از شخص دیگری میگیرند، حداقل من جنس خوب به آنها میدهم. اما اینکه بچههایی با این سنوسال خواهان مواد هستند، برای من هم خیلی ناراحتکننده است.
سابقه داری؟
مواد و درگیری.
نظر شما