محاکمه دوباره زن مستأجر به اتهام قتل پیرمرد صاحبخانه
زن مستأجر که به اتهام قتل صاحبخانه اش یکبار به قصاص محکوم شده بود پس از نقض حکم از سوی قضات دیوان عالی کشور در حالی برای دومین بار محاکمه شد که مدعی است همسر سوم مقتول به او وعده پول داد تا قتل را گردن بگیرد.
23 آذر سال 1398 مردی در تماس با پلیس از کشف پیکر خونین همسایه 80 سالهاش خبر داد.
وقتی مأموران کلانتری 111 هفت چنار به ساختمان مدنظر اعزام شدند، مشخص شد پیرمرد به قتل رسیده است.
در نخستین بررسیها با کشف لکههای خون بر دیوار خانه مقتول مشخص شد که پیش از جنایت درگیری رخ داده است. به این ترتیب همسر سوم مقتول و پسر خواندهاش بازداشت شدند اما در ادامه پسر جوان ضمن ابراز بیگناهی به مأموران گفت: مادرش اکرم و زن مستأجر عامل قتل ناپدریاش هستند.
به این ترتیب اکرم بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت اما مدعی شد شوهرش خودزنی کرده است.
در ادامه بازجوییها اکرم ادعای تازهای مطرح کرد و گفت: فریبا مستأجر ما به خاطر اختلافش با همسرم بر سر نگهداری سگ در خانه و نشت آب از کف آشپزخانهشان او را کشته است.
با این ادعا، فریبا 45 ساله بازداشت شد.
وی که در ابتدا سعی داشت خودش را بیگناه نشان دهد، در نهایت به قتل صاحبخانه سالمندش با همدستی اکرم اعتراف کرد و گفت: هفت ماه قبل مستأجر مقتول شدم.
ماههای اول با من رفتار خوبی داشت تا اینکه پسرم به ترکیه رفت و من تنها شدم. بعد از آن او به رفت و آمدهایم ایراد میگرفت و همچنین بر سر پول شارژ خانه مدام با من دعوا میکرد.
حتی وقتی پسرم از ایران رفت و من مجبور شده بودم سگش را چند هفتهای نگه دارم، او با من دعوا میکرد که نباید سگ را به خانه بیاورم البته من بارها برایش توضیح دادم که قرار است سگ را به ترکیه بفرستم اما او چون دنبال بهانه بود آرامش را از من سلب کرده بود.
تا اینکه یک بار به اکرم گفتم از دست رفتارهای همسرت خسته شدهام. یک روز او را میکشم. اکرم هم که دل خوشی از شوهرش نداشت و میدانست که مقتول به دامادش وکالت تام داده و مال و اموالش را به او سپرده، به من گفت او را بکشیم.
وی در تشریح روز حادثه گفت: آن روز اکرم به سراغم آمد و گفت شوهرش خوابیده. من هم یک چاقو برداشتم و به خانه آنها رفتم و دستکش کاموایی پوشیدم و به محض اینکه بالای سرش رسیدم با چاقو ضربهای به گردنش زدم که ناگهان بیدار شد و من هم از ترسم فرار کردم.
با اعترافات صریح متهم، برای وی به اتهام قتل عمد و برای اکرم به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده آنها به شعبه 2 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند.
سپس فریبا به جایگاه ویژه رفت و با رد اتهام قتل، ادعای تازهای را مطرح کرد و گفت: من قاتل نیستم و تحت فشارهای پلیس و داروهای اعصاب و روانی که مصرف میکردم به قتل اعتراف کردم.
قاتل او اکرم است. خود مقتول هم پیش از مرگش به همسایهها گفته بود که اکرم او را زده است.
بعد از آن اکرم به جایگاه رفت و گفت: آن روز برای بیرون بردن زبالهها از خانه خارج شدم و وقتی برگشتم دیدم فریبا در حالی که دستهایش خونی بود از خانه ما خارج شد و فرار کرد.
قاضی از متهم پرسید: شما در بازجوییها گفته بودی همسرت مرد بداخلاقی بود و با تو و فرزندانت رفتار خوبی نداشت. آیا اظهاراتت را قبول داری؟
متهم جواب داد: نه. همسرم مرد مهربانی بود.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، فریبا را به قصاص و اکرم را به 15 سال حبس محکوم کردند.
پس از صدور حکم فریبا به آن اعتراض کرد و با طرح ادعایی تازه عنوان کرد که از پنجره خانهاش شاهد قتل پیرمرد به دست اکرم بوده اما به خاطر وعده پول زیادی که به او داده شده بود، قتل را گردن گرفته است.
با اظهارات جدید فریبا، پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان ضمن شکستن حکم دستور رسیدگی دوباره به پرونده را صادر کردند.به این ترتیب پرونده بار دیگر در شعبه 2 دادگاه کیفری یک استان تهران رسیدگی شد.
بررسی صحنه جنایت از سوی قضات دادگاه کیفری
این بار قضات شعبه دو دادگاه کیفری برای بررسی بیشتر پرونده و روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا با توجه به اظهارات فریبا به محل جنایت رفتند و معلوم شد پنجرهای که فریبا مدعی بود از آنجا شاهد جنایت بوده را دود گرفته و دو پرده ضخیم هم نصب شده بود و همین موضوع سبب شده بود تا دید به خانه همسایه غیرقابل امکان باشد.
از طرفی ارتفاع پنجره به قدری زیاد بود که دیدن خانه مقتول از آن پنجره و بر اساس قد فریبا ممکن نبوده.
بنابراین وی برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه فریبا به جایگاه رفت و بازهم اظهاراتش را تکرار کرد و گفت: من از پنجره خانهام شاهد قتل محمود بودم و موضوع را به اکرم گفتم و او در پاسخ به من گفت که با مرگ شوهرش ارث خوبی به او میرسد و از من خواست قتل را گردن بگیرم و در ازای آن او رضایت اولیای دم را میگیرد و پول خوبی هم به من میدهد.
من هم پذیرفتم اما بعد از آن نه رضایتی گرفت و نه پولی به من داد و من هم تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.
در ادامه اکرم به جایگاه رفت و گفت: فریبا دروغ میگوید او شوهرم را کشته و حالا میخواهد برای تبرئه خودش من را قاتل معرفی کند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نظر شما