از زندگی متنفر بودم، زن و ۲ بچه‌ام را کشتم

مردی که همسر و فرزندانش را به قتل رسانده است، خودش را به پلیس تسلیم کرد.

ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه صبح دوشنبه ۲۱ فروردین‌ماه مردی با صورتی بهت‌زده و آرام وارد کلانتری رباط کریم شد و در یک جمله کوتاه اما شوک‌آور گفت: من همسرم و ۲ پسرم را کشتم! این جمله کافی بود که افسر کلانتری گشت ویژه‌ای را به خانه این مرد در شهر پرند بفرستد. وقتی مأموران کلانتری به طبقه هفتم ساختمان رسیدند با صحنه دلخراش ۳ جسد غرق در خون روبه‌رو شدند.

دقایقی بعد بازپرس کشیک قتل به همراه تیم جنایی و تشخیص هویت پای در قتلگاه مادر و پسران نوجوانش گذاشتند و دست به تجسس‌های میدانی زدند. 

شاهدان ماجرا در این تحقیقات ادعا کردند صدای شلیک گلوله‌ها را شنیده‌اند بلافاصله پدر خانواده را دیده‌اند که از خانه بیرون آمده و نزد آنها ادعا کرده است همسر و دو پسر ۹ساله و۱۷ساله را کشته و محل جنایت را ترک کرده است.

بازپرس پس از تأیید شدن مرگ زن ۳۷ساله و ۲ پسرش دستور داد هر ۳ جسد به پزشکی قانونی منتقل شوند. معاینه اولیه پزشک در صحنه جنایت نشان می‌داد هر ۳ مقتول در اثر شلیک گلوله جان باختند.

عامل جنایت که پس از اعتراف به جنایت‌هایش بازداشت شده بود به پلیس آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

این متهم درباره انگیزه‌ جنایت‌هایش چنین ادعا کرد: همسرم سر ناسازگاری داشت و به دنبال اختلاف‌هایی که با هم پیدا کرده بودیم تصمیم گرفتم او و ۲ پسری را که داشتیم، بکشم.

اختلاف آنقدر زیاد بود که دیگر تاب نیاوردم و تصمیم گرفتم برای همیشه به زندگی‌شان پایان بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کردم.

گفت‌وگو با عامل قتل عام

خونسردی‌اش قابل درک نیست؛ انگار نه انگار کسانی را به قتل رسانده که جگرگوشه‌هایش بودند.

چند سال داری؟

۴۷ سال

چند کلاس درس خواندی؟

دیپلم دارم.

شغلت چه بود؟

در کار تأسیسات ساختمان بودم.

چرا خودت را بعد از قتل به پلیس معرفی کردی؟

چیزی برای از دست دادن نداشتم، زندگی‌ام خراب شده بود و خودم را معرفی کردم.

چه اتفاقی افتاد که با همسرت اختلاف داشتی؟

رفتارهایش آزارم می‌داد و ناسازگار بود.

چرا با هم مشکل داشتید؟

اختلاف‌های زیادی باهم داشتیم طوری که دیگر تاب دیدنش را نداشتم.

چند وقت بود که با همسرت مشکل داشتی؟

۵ سالی بود که باهم درگیربودیم.

چرا بچه‌ها را کشتی؟

از زندگی متنفر بودم می‌خواستم همه مشکلات تمام شود.

چرا سعی نکردی از طریق قانون مشکل‌ات را حل کنی؟

حوصله قانون را نداشتم و خیلی حالم خراب بود. از وضعیتی که داشتم هر روز متنفرتر می‌شدم.

چند سال است که ازدواج کردی؟

۲۳ ساله ازدواج کردم.

همسرت خانه‌دار بود؟

خیر، او معلم بود.

الان چه احساسی‌داری که مرتکب ۳ جنایت شدی؟

احساس خاصی ندارم از این عذاب رها شده‌ام و دیگر آنها را نمی‌بینم.

ساعتی قبل از جنایت را توضیح بده؟

نقشه را مدام در ذهنم مرور می‌کردم و تا ساعت ۳ نیمه شب بیدار بودیم و بعد خوابیدیم. ساعت ۸ صبح همه را بیدار کردم و بعد کارم را انجام دادم.

وینچستر را کی تهیه کردی؟

از خیلی قبل این تفنگ را داشتم.

آن را از کجا آوردی؟

از پدرم گرفته بودم.

چرا فکر کردی که با کشتن آنها همه چیز حل می‌شود؟

دیگر نمی‌خواستم آنها را ببینم و دیدن آنها خیلی آزارم می‌داد، می‌خواستم این کابوس تمام شود.

 

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما