آزار سیاه دختر ۱۵ ساله مرندی قبل از قتل فجیع/ شیطان اعدام شد
حکم اعدام مرد ۴۷ ساله مرندی که بعد از کشاندن دختر ۱۵ ساله ای به منزلش، او را در مقابل دوست پسرش مورد تجاوز قرار داده بود، در زندان مرکزی تبریز به اجرا درآمد.
رسیدگی به این پرونده از زمانی آغاز شد که خانواده دختر نوجوان مرندی با مراجعه به پلیس آگاهی گزارش مفقودی دخترشان را به پلیس اطلاع دادند و گفتند: دخترمان زهرا ناپدید شده و همه جا را به دنبال او گشتیم. او ۱۵ سال بیشتر ندارد، خیلی نگران او هستیم خواهش می کنیم کمکمان کنید تا فرزندمان پیدا شود.
با شکایت خانواده زهرا، پلیس با دستور قضایی تحقیقات خود را برای پیدا کردن دختر نوجوان این خانواده آغاز کردند.
پیدا شدن نشانه هایی از زهرا
سه هفته بعد از اعلام مفقودی زهرا از سوی خانواده اش، پلیس ۱۱۰ که در حال گشت زنی بود، متوجه خودرو ای مشکوک در کنار جاده می شود که فردی ۳۲ ساله با هویت محمود، در داخل آن بیهوش افتاده است. با تجسس خودرو از سوی پلیس، کیف زنانه ای نیز از صندوق عقب آن پیدا می شود که مدارک هویتی داخل آن متعلق به همان دختر گم شده بود.
با این سرنخی که پلیس از دختر گم شده به دست آورده بود منتظر به هوش آمدن محمود می شود.
محمود بعد از مدتی به هوش می آید و بلافاصله بعد از به هوش آمدن مورد بازجویی قرار می گیرد و راز قتل هولناک دختر نوجوان برملا می شود، رازی که دوست صمیمی محمود، یعنی رسول ۴۷ ساله در آن نقش داشت.
راز قتل دختر نوجوان
بعد از بازجویی از محمود، پلیس سراغ رسول می رود و او را به عنوان متهم اصلی پرونده دستگیر می کند.
بعد از دستگیری، رسول به تجاوز و قتل زهرا اعتراف می کند و می گوید: من و محمود از مدت ها قبل دوست بودیم، روزی که به منزلشان رفته بودم متوجه وجود مقدار زیادی طلا در منزل محمود شدم و نقشه ای کشیدم تا آن ها را بی دردسر سرقت کنم.
اما برای اجرای دقیق نقشه محمود را که والدینش مسافرت رفته بودند، به همراه دوست دخترش، زهرا به منزلم برای صرف شام دعوت کردم.
حوالی ساعت ۸ شب، بعد از احوالپرسی، از آنان با آبمیوه مخصوص که مقداری دیازپام را در آن حل کرده بودم، پذیرایی کردم به امید بیهوشی کامل آنان.
محمود و زهرا نیمه بیهوش می شوند، آن ها را سوار ماشین کرده و به سمت خانه محمود حرکت کردم تا نقشه سرقت خود را عملی کنم.
اما علاوه بر سرقت از خانه محمود، زهرا را نیز مورد تجاوز قرار دادم ولی از آن جایی که زهرا در حالت نیمه بیهوش قرار داشت و از اعمال شوم من آگاه شده بود، تصمیم به سر به نیست کردن وی گرفتم.
زهرا به پایین دره پرت می شود
دوباره محمود و زهرا را سوار ماشین و به سمت خارج از شهر حرکت کردم. در مخروبه کنار جاده، ماشین را پارک و زهرا را از آن پیاده نمودم. ابتدا زهرا را خفه کردم اما چون وی به شدت در مقابل خفه شدن مقاومت می کرد با تکه سنگی، ضربه ای به سرش کوبیده و وی را به سمت پایین دره پرت کردم. خود نیز به بالای سرش رفتم و چند تکه سنگ دیگر به سرش کوبیدم تا از مرگش اطمینان حاصل کنم.
بعد از ارتکاب جرم ماشین را همان جا، در حالی که محمود در داخل آن نشسته بود، رها و فرار کردم. آنقدر استرس داشتم که نمی دانستم به کجا بگریزم و چیکار کنم.
جلسه رسیدگی به اتهام رسول در دادگاه کیفری یک استان برگزار و قضات دادگاه بعد از اخذ دفاعیات متهم، حکم به قصاص نفس رسول صادر کردند و این حکم در زندان مرکزی تبریز به اجرا درآمد.
نظر شما