مرد همسرکش با رضایت دخترش از چوبه دار فاصله گرفت

مردی که در درگیری جان همسرش را گرفته و در یک‌قدمی چوبه دار بود با بخشش دخترش و رضایت والدین همسرش از مجازات مرگ گریخت.

جنایتی که این مرد رقم زد دوم آذر سال96 رخ داد. آن روز ساکنان ساختمانی در شمال پایتخت متوجه درگیری زوجی که در همسایگی آنها بود شدند و پلیس را خبر کردند.

وقتی مأموران قدم به خانه این زوج گذاشتند، با جسد زن جوان و پیکر نیمه‌جان همسرش روبه‌رو شدند. زن بر اثر خفگی به قتل رسیده بود و شوهرش پس از قتل وی با خوردن قرص خودکشی کرده بود.

عامل جنایت که به کما رفته بود، به بیمارستان منتقل شد و از خطر مرگ گریخت. او وقتی به‌ هوش آمد، در بازجویی‌ها اسرار جنایت را فاش کرد و گفت: من عاشق همسر و زندگی‌ام بودم. یک دختر و یک پسر دارم که روز حادثه دخترم مدرسه بود و پسرم مهد کودک.

همسرم چند وقتی می‌شد که به موسیقی علاقه‌مند شده بود و به کلاس‌های مختلف می‌رفت؛ از پیانو گرفته تا گیتار و سه‌تار. از سوی دیگر یکی از آشنایانش ‌خواننده پاپ بود که همسرم را خیلی تشویق می‌کرد.

من اما به‌شدت مخالف بودم و همسرم می‌دانست که من دلم نمی‌خواست تمام وقتش را خرج یادگیری موسیقی کند، اما او اهمیتی به حرفم نمی‌داد. روز حادثه هم بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم که ناگهان همسرم شروع کرد به فریاد کشیدن.

من می‌خواستم او را آرام کنم، اما ناخواسته دستانم را روی دهانش قرار دادم و جانش را گرفتم. در آن لحظه خیلی عصبانی بودم و وقتی همسرم بی‌جان روی زمین افتاد، تازه به ‌خودم آمدم و پشیمان شدم از اینکه چرا نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم.

من جان همسرم را که عاشقش بودم و مادر بچه‌هایم بود، گرفته بودم و نمی‌توانستم بدون او و با عذاب وجدان شدید زندگی کنم.

به همین دلیل، تصمیم گرفتم به زندگی‌ام پایان بدهم، اما قرار نبود بمیرم و زنده ماندم. شاید اگر همسایه‌هایمان کارآگاه‌بازی درنمی‌آوردند، زنده نمی‌ماندم.

مرد همسرکش پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و حکم به تأیید قضات دیوان عالی کشور رسید. سپس پرونده روی میز دادیار شعبه دوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت تا مقدمات اجرای حکم قصاص قاتل فراهم شود.

این در حالی بود که اولیای دم، یعنی پدر و مادر مقتول که قیم فرزندان مقتول هم بودند، ‌اصرار بر قصاص دامادشان داشتند. در این شرایط جلسات صلح و سازش برگزار شد تا اینکه دختر مقتول که به سن قانونی رسیده بود، تصمیم گرفت پدرش را ببخشد. او گفت: من مادرم را از دست داده‌ام و دیگر نمی‌خواهم پدرم را هم از دست بدهم.

من به او زندگی‌اش را هدیه می‌دهم، چون می‌دانم به‌شدت پشیمان است و روزی نیست که به مادرم فکر نکند. از سوی دیگر، برادر کوچک‌ترم هم راضی به قصاص پدرم نیست. او هم دلش می‌خواهد به‌زودی درهای زندان باز و پدرمان آزاد شود تا ما نزد او برگردیم.

با بخشش دختر مقتول، پدر و مادر مقتول نیز تصمیم گرفتند از قصاص گذشت کنند و با تعیین شرطی دامادشان را ببخشند.

والدین مقتول ‌شرط گذاشتند که اگر قاتل 3دانگ از مغازه‌اش را به نام فرزندانش کند، او را می‌بخشند. با موافقت قاتل و گذشت اولیای دم، این مرد که در یک‌قدمی مجازات قصاص بود، ‌از مرگ رهایی یافت.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما