دختر ۱۳ ساله در تله شیطان فضای مجازی

دختر نوجوان گفت: او مرا در فضای مجازی فریب داد و خودش را جوانی۲۰ساله معرفی کرد که عاشقم شده است اما روزی که او را دیدم از شدت حیرت و ترس دچار شوک شدم و برای لحظاتی فقط گیج بودم باین حال....

دختر ۱۳ ساله ای که به همراه مادرش و برای گزارش سرقت گوشی تلفن به کلانتری آبکوه مشهد مراجعه کرده بود وقتی متوجه شد که افسر نیروی انتظامی قصه ساختگی اش را درباره سرقت گوشی باور نمی کند و در پاسخ به سوالات تخصصی عاجز مانده است ناگهان اشک ریزان حقیقت را فاش کرد که برای پنهان ماندن این ماجرا و ترس از سرزنش های پدرو مادرش ،قصه سرقت گوشی را طراحی کرده بود.

این دختر نوجوان که در کلاس ششم ابتدایی تحصیل می کند وقتی در برابر کارشناس آسیب های اجتماعی کلانتری قرارگرفت با بیان این که فریب مردی شیاد را در فضای مجازی خورده است ،درباره قصه دروغین خود گفت:چندماه قبل با گوشی تلفنی که پدرم برای تحصیلم خریده بود، وارد فضاهای مجازی شدم و به خاطر کنجکاوی های هیجانی در برخی از شبکه های اجتماعی جست وجو می کردم تا این که در شبکه تلگرام با پسرجوانی آشنا شدم که خودش را ۲۰ساله و مجرد معرفی کرد.

او در میان پیام ها و چت های مجازی خودش را عاشقم نشان می داد و جملات عاشقانه ای برایم می فرستاد. من هم که از عاقبت این نوع روابط غلط هیچ گونه آگاهی نداشتم به دور از چشم پدر ومادر باآن جوان ارتباط پیامکی و تلفنی برقرارکردم و چندماه به این ارتباط ادامه دادم. این درحالی بود که هیچ وقت تصوری از شیادی های کثیف و فریبکاری های فضای مجازی نداشتم. از سوی دیگر هم پدر ومادرم فکر می کردند من با دوستان و هم کلاسی هایم در ارتباط هستم به همین خاطر کاری به کارم نداشتند و گوشی مرا هم بررسی نمی کردند.

خلاصه من هفته ای چندبار برای ورزش شنا به یکی از استخرهای سرپوشیده می رفتم و حدود۲ساعت را ورزش می کردم. در یکی از همین روزها آن پسرجوان که تصویرزیبایی از خودش را در پروفایلش گذاشته بود از من خواست تا برای آشنایی بیشتر یکدیگر را ملاقات کنیم. من هم که با پیام های عاشقانه اش فریب خورده بودم با او در مقابل آن مکان ورزشی قرارگذاشتم و به بهانه رفتن به استخر از خانه خارج شدم اما زمانی که داخل خودرویی نشستم که مشخصاتش را به من داده بود در یک لحظه ازآن چه می دیدم دچار شوک شدم.ازشدت حیرت و ترس زبانم بند آمده بود و فقط خیره به مردی که پشت فرمان خودرو نشسته بود نگاه می کردم.

او یک مرد ۶۰ساله بود که خودش را به من جوانی ۲۰ساله معرفی کرده بود. نمی دانستم چه کنم که ناخودآگاه در خودرو را باز کردم تا پیاده شوم اما آن مرد شیاد با چرب زبانی و جملات فریبنده به تعریف وتمجید از من پرداخت و آن قدر با مهربانی و شیرین زبانی سخن می گفت که بالاخره مرا درون خودرو نگه داشت اما من زمانی به خودم آمدم که دیگر به او دلباخته بودم.

من چیزی از عاشقی نمی دانستم فقط شیفته مهربانی و چرب زبانی های مهرانگیز آن مرد شدم . به همین خاطر هم روزهایی را که قراربود به استخر بروم او با خودرو به دنبالم می آمد و من ساعتی را که باید ورزش می کردم درون خودرو می نشستم و او در خیابان های شهر دور می زد تا اعتماد مرا جلب کند! ولی مدتی بعد از من خواست به خانه اش بروم دیگر یقین داشتم که او قصد دارد از من سوءاستفاده کند.

این بود که به بهانه ای از رفتن به خانه اش سرباز زدم ولی آن مرد گوشی تلفنم را گرفت و تهدید کرد که اگر به خواسته اش عمل نکنم ماجرای ارتباط خیابانی مرا برای پدرم بازگو می کند وپیام هایم را برای خانواده ام می فرستد.

خیلی ترسیده بودم اگر پدر ومادرم این ماجرا را می فهمیدند معلوم نبود چه حادثه ای رخ می دهد. آبرویم در خطر بود و مدام خودم را به خاطر این نادانی بچگانه سرزنش می کردم . بااین وجود تصمیم گرفتم از خودرو پیاده شوم . من به خانه بازگشتم وقصد سرقت گوشی توسط یک فرد ناشناس را برای مادرم مطرح کردم. او هم دست مرا گرفت و با هم به کلانتری آمدیم اما ای کاش ...

با توجه به اهمیت موضوع و هشدار به خانواده ها درباره آسیب های فضای مجازی پیگیری این پرونده با دستور سرهنگ روح ا... لطفی (رئیس کلانتری آبکوه) به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما