نامادری، دلیل فرار دختر جوان از خانه

دختری که از خانه فرار کرده و گرفتار مواد مخدر شده است، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد.

رزیتا دختری جوان است که به خاطر فرار از خانه و داشتن مواد مخدر بازداشت شده و این دومین بار است که دستگیر می‌شود.

او از زندگی‌اش می‌گوید:

چرا معتاد شدی؟

اولش برای کم کردن ناراحتی بود اما بعد گرفتار شدم.

از چند سالگی مواد می‌کشی؟

از 16 سالگی معتاد شدم. قبلش سیگار هم نمی‌کشیدم.

چرا؟

مادرم را که از دست دادم روزهای بدی را گذراندم، برای اینکه بتوانم به زندگی ادامه بدهم این‌طوری شدم.

یعنی به خاطر غم از دست دادن مادرت؟

بله. من و مادرم رابطه خوبی داشتیم. سرطان گرفت و فوت کرد. بعد از 6 ماه پدرم زن گرفت. من هنوز با غم از دست دادن مادرم کنار نیامده بودم که باید زنی دیگر را در خانه تحمل می‌کردم.

رابطه‌ات با پدرت چطور است؟

رابطه خوبی با هم نداریم. از اینکه ازدواج کرد ناراحتم.

به هر حال او حق زندگی دارد.

من و برادرم هم حق زندگی داشتیم. او نامادری برای ما آورد.

برادرت کجاست؟

مهاجرت کرد.

چرا تو با او نرفتی؟

هنوز خودش را جمع و جور نکرده، من نمی‌توانستم سربارش شوم.

در پرونده آمده دو بار از خانه فرار کرده‌ای.

بله. وقتی پدرم نامادری آورد، از خانه فرار کردم، همان موقع هم گرفتار مواد شدم.

چطور به خانه برگشتی؟

پدرم به پلیس خبر داده بود. گشت من را گرفت و به خانه برگشتم.

درس خوانده‌ای؟

دو سال آخر مدرسه نرفتم.

چطوری دوباره از خانه فرار کردی؟

یک روز با نامادری‌ام دعوا کردم. از خانه بیرون آمدم و دیگر برنگشتم. پدرم دوباره شکایت کرده بود و پلیس من را در پارک پیدا کرد.

چرا با پدرت زندگی نمی‌کنی؟

دوست ندارم با نامادری زندگی کنم.

چرا خانه اقوامت نمی‌روی؟

مادربزرگ پیر دارم؛ اما پدرم اجازه نمی‌دهد. من هم از خانه فرار می‌کنم.

فکر می‌کنی چه سرنوشتی خواهی داشت؟

من بعد از مرگ مادرم هیچ سرنوشتی ندارم. دلم می‌خواهد من هم نباشم.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

نظر شما